هانای عزیزمهانای عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

دنیای شگفت انگیز از جنس هانا

روزهای دیدنی یک ماهگی

1393/2/25 13:40
نویسنده : مامان هانا
58 بازدید
اشتراک گذاری

روزهاو شب ها در کنار تو با همه سختی ها با همه خوشی ها با همه بی تجربگی ها می گذرد و من در کنار تو با حضور تو هر روزقدرتمندتر می شوم

شب هایی که هر دوساعت بیدار میشدم  تورا در آغوش بگیرم وشیرت بدهم

روزهایی که تمام وقتم را در کنار تو میگذراندم

شب هایی که با کوچکترین صدایت بیدار میشدم

روزهایی که برای متوجه کردنت به خودم باهات صحبت می کردم

همه و همه را دوست دارم

زردی ات خوب خوب نشد ولی به آرامی کم وکم می شد بعداز گذشت یک هفته وچند روز بالا اوردنت بعد از خوردن شیر شروع شدچندین بار پیش پزشک رفتیم قطره های مختلفی می خوردی ولی می گفتند به خاطره خوردن زیاد شیر وکوچک بودن معده برمیگرداند به مرور که بزرگتر شود خوب می شود.

حموم رفتنت به عهده مامان بزرگ (مامان سحر)بود اولین حمومتو 2 روزگی بعد از آمدن از بیمارستان بود .چون من می ترسیدم از دستهایم سر بخوری وقتی او تورا می برد می ایستادم تو را بادقت نگاه می کردم و لذت می بردم

خوابیدنت خیلی برایمان خاص بودبه شکل های مختلفی می خوابیدی و من از تمام آنها با علاقه عکس میگرفتم

پایان یک ماهگی من و بابایی تورا بهداشت بردیم وزنت 4کیلو 400 قدت56 سانتی متر بود که هر دوخوب و رو به رشد بود

خدایا به خاطر این همه زیباییت شکر 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)