هفته بيستم بارداري
اين هفته كه من بابايي فهميديم دخمل داريم داريم دنبال اسم هاي قشنك بامعناي خوب ميگرديم هركسي يک اسمي رو ميگه هنوز اسم خاصي رو در نظر نگرفتيم
اين هفته كمر درد داشتم يكم برام سخت بود كه نميتونستم كاري انجام بدم ولي خليل كمكم ميكنه دوستش دارم به خاطر مهربوني هاش بعضي اوقات هم اذيتم ميكنه
ولي خيلي دوستش دارم
دخمل خودمم دوستش دارم يه روز فقط خيلي حس مادرانه ام فعال شده بود ميخواسنتم بغلم بگيرمش اوف چه حس باحالي بود
خدایا به خاطر همه این روزها شکر میکنم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی